در هفدهمین قسمت پادکست مترونوم به سرود ای وطن از ساختههای کلنل علینقی وزیری با شعری از عبدالعظیم قریب و صدای روحانگیز و همچنین قطعه زردملیجه ساخته ابوالحسن صبا میپردازیم که نخستین بار در بین دوبند این سرود نواخته شد.همچنین مصاحبه ای داریم با خانم سروشایزدی ، خواننده همین سرود دردهه پنجاه و دربرنامه گلچین هفته رادیو ودر آخرنیزدرمورد موسیقی آرم رادیو دریا از ساخته های عمادرام و نوازندگی مجتبی میرزاده صحبت میکنیم
- زرد ملیجه مترونوم
متن اپیزود هفدهم مترونوم، زرد ملیجه
در نیمه دوم دهه شصت خورشیدی و زمانی که تلویزیون دو کانال بیشتر نداشت و وقتی برنامه تلویزیون در حدود ساعت ده شب تمام میشد در انتهای برنامهها برای دقایقی موسیقی سنتی پخش میشد که در آن سالهای قحطی و برهوت موسیقی نعمتی بود. آرم این برنامه پایانی قطعهای بود که بعدتر فهمیدیم نامش زرد ملیجه است قطعهای که از مشهورترین ساختههای استاد ابوالحسن صبا است.
داستان این برنامه به اوایل قرنی برمیگردد که امسال در آخرین سال آن هستیم. در اسفندماه ۱۳۰۲ کلنل علینقی وزیری آموزشگاهی به نام مدرسه عالی موسیقی در کوچه آقا قاسم شیروانی در روبروی سفارت انگلستان در خیابان نادری آن روزها و جمهوری فعلی به راه میاندازد. او که از سال ۱۲۹۷ ابتدا ۳ سال در پاریس و سپس ۲ سال در برلین به فراگیری موسیقی علمی غرب پرداخته و دانش موسیقی خود را تکمیل نموده بود این آموزشگاه را برای آموزش علمی و آکادمیک موسیقی به راه انداخت. علینقی وزیری که ابتدا نظامی بود و در قشون به منصب سرهنگی یا کلنلی رسیده بود حق زیادی به گردن موسیقی ایران دارد و تلاشهای زیادی برای گسترش موسیقی ایرانی و اصطلاحاً آکادمیک کردن این موسیقی کرد. از مشهورترین این کارها ابداع دو علامت سُری و کُرن برای ثبت فواصل ربعپرده در نتنویسی بود که بدینوسیله موسیقی ایرانی از آن تاریخ نوشته و مکتوب شد. آثار موسیقیایی پیشازاین به طریق سینهبهسینه منتقل میشد و در جایی ثبت و نوشته نمیشد و برای همین امکان از بین رفتن و فراموششدن آن زیاد بود. همانند آثار میرزاعلیاکبرخان شیدا یا عارف قزوینی که از آثار اصلی چیز زیادی باقی نمانده است. (صدای کلنل وزیری)
یکی از شاگردان ممتاز و برجسته مدرسه عالی موسیقی جوانی ۲۲ ساله به نام ابوالحسن فرزند دکتر ابوالقاسمخان مشهور به کمالالسطنه بود. ابوالحسن چند سال بعد با آمدن قانون سجل احوال نام جد بزرگش، محمودخان صبا که ملکالشعرا دربار ناصرالدینشاه بود را بهعنوان نام خانوادگی برگزید و به ابوالحسنصبا مشهور شد. در مدرسه عالی موسیقی بود که صبا با نواختن ویلن به سبک ایرانی بسیاری از سازهای دیگر شناخته شد و به یکی از مشهورترین موسیقیدانان تاریخ موسیقی ایران بدل شد. (صدای صبا)
در سال ۱۳۰۶ ابوالحسن صبا از طرف کلنل وزیری مأموریت یافت که برای تأسیس مدرسه صنایع مستظرفه به گیلان برود.
صنایع مستظرفه اصطلاحی بود برای رشتهای که امروز هنرهای زیبا نامیده میشود. این مدرسه درواقع شعبه رشت مدرسه عالی موسیقی بود. صبا به گیلان رفت و مدت دو سال در آنجا کاروزندگی کرد. او طی این دو سال علاوه بر تدریس موسیقی با پشتکار و علاقه در روستاها و جاهای دورافتاده گیلان میگشت و نغمهها و موسیقیهای محلی آنجا را جمعآوری و ثبت میکرد. صبا پیش چوپانان و نوازندگان محلی رفت و از آنان خواست که برای او بنوازند. آثار ماندگاری مثل دیلمان، رقص چوبی قاسمآبادی، کوهستانی و زرد ملیجه یادگار همین دوره است.
ابراهیم قنبریمهر سازنده مشهور ساز که از شاگردان صبا هم بود میگوید: صبا تم اصلی زردملیجه را از نوازنده محلی کمانچه به نام فیضالله میشنود و قطعه را بر اساس آن میسازد. در پرسوجویی که از دوستان گیلانی کردم بهاحتمالزیاد منظور از زرد ملیجه یا زرده ملیجه به معنی گنجشک زرد یا پرندهای به نام زردپره سرسیاه است که در قسمتهای زیادی از ایران ازجمله گیلان زندگی میکند و یا پری شاهرخ، پرنده دیگری که دوستان به آن اشاره کردند.
متأسفانه دقیقاً نمیشود گفت کدامیک از این پرندهها مدنظر استاد صبا بود ولی هرچه هست خواندن این پرندهها الهامبخش ساخت این قطعه بوده، زرد ملیجه از مشهورترین ساختههای ابوالحسن صباست و مانند بسیاری از قطعات و ترانههای سرزمین گیلان در آواز دشتی از ملحقات دستگاه شور اجرا شده. کمی بعد درباره زردملیجه بیشتر صحبت میکنیم.
در اینجا پرانتزی باز میکنم و داستان دیگری شروع میکنم، آن سالها غیر از کمپانیهای مشهوری مثل «هیزمسترویس» و «پلی فون» و «کلمبیا» که در ایران فعالیت داشتند کمکم کمپانیهایی دیگری هم پیدا شدند. یکی از کمپانیهایی که آن سالها در شام یا لبنان و سوریه امروزی فعالیت داشت «بیضافون» بود. منطقه شام پس از جنگ جهانی اول تحت تسلط فرانسویها بود. خانواده بیضا از مسیحیان این منطقه بودند و سه برادر به نام پطرس، جبران و فرج در اوایل قرن میلادی این شرکت را شروع کردند. این صفحهها که اکثراً به زبان عربی بودند ابتدا در برلین با کمک میشل برادر دیگه خانواده که در آنجا زندگی میکرد ضبط میشد و پس از تکثیر برای فروش به دمشق و بیروت و بغداد و قاهره حمل میشد ولی کمی بعدتر در سال ۱۹۰۷ آنها تصمیم گرفتند تجهیزات ضبط و تکثیر را به کمک مهندسین اروپایی به بیروت بیاورند ویکی از اولین شرکتهای ضبط و تکثیر صفحه را در خاورمیانه راه بیندازند و بهزودی در همه کشورهای عربزبان شناخته شدند. بیضافون در اواسط دهه سوم قرن بیستم از تونس تا تهران شعبه و دفتر داشت. در یکی از جلدهای صفحههای بیضافون متعلق به ژوئن ۱۹۲۸ که نام دفاتر این شرکت دیده میشود اسامی کرمانشاه و تهران هم دیده میشود.
در حدود سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۹ خورشیدی این کمپانی تصمیم گرفت که تجهیزات ضبط صفحه را به ایران بیاورد و ضبط را در تهران انجام بدهد و بدینوسیله اولین سری صفحههای ایرانی بیضافون که بسیاری به خاطر دیکته لاتین اسم کمپانی (Baidaphone) بایدافون هم مینامند با آثار هنرمندانی چون ادیب خوانساری، ملوک ضرابی، مرتضی محجوبی، کلنل وزیری و اعضا مدرسه عالی موسیقی ضبط شد و به بازار آمد. پرانتز را اینجا میبندم و به داستان قبلی برمیگردم.
در اوایلِ بهراهاندازی مدرسه موسیقی کلنل وزیری مایل بود علاوه بر خوانندگان مرد، خانمها هم قطعات و آوازها را بخوانند. به خاطر محدودیتهای اجتماعی آن روزها برای زنان، ابتدا چند خانم ارمنی برای این کار آزمایش میشوند که به خاطر لهجه و طرز تلفظ موردپسند کلنل قرار نمیگیرند، اضافه بر اینکه سبک خواندن آنها بیشتر غربی بود و کلنل وزیری دنبال کسی بود که به سبک موسیقی سنتی ایران آواز بخواند.
در سال ۱۳۰۶ حسین سنجری شاگرد کلنل وزیری این خواننده را یافت. خانمی به نام بتول عباسی که سنجری پس از تعلیم کوتاهی او را به کلنل وزیری معرفی کرد و کلنل صدای او رو پسندید و نام هنری روحانگیز را برایش انتخاب کرد و به آموزش و تربیتش پرداخت (صدای روحانگیز).
ساسان سپنتا درباره تعلیمهای وزیری به روحانگیز چنین میگوید: وزیری چون در اروپا آواز آموخته بود، نسبت به آموزش آن دقت لازم را مبذول میداشت و گذشته از توصیه لازم در مورد چگونگی تنفس و عدم فشار به حنجره و راحتی و عدم انقباض اندامهای آوایی به هنگام آواز و چگونگی آواز خواندن مطبوع، ردیف و گوشه و تصنیفها و تحریرهای لازم را به روحانگیز آموخت.
از طرف دیگه ابوالحسن صبا پس از دو سال و به خاطر اینکه آبوهوای رشت به او نمیساخت به تهران برگشت. در همین زمانها بود که کلنل وزیری تصنیف یا سرود «ای وطن» را در آواز دشتی ساخت. عدهای عقیده دارند همین واژه سرود از ابداعات کلنل وزیری بوده که معادل با کلمه Anthem غربی بوده و منظور آهنگها یا ترانههایی است که باعث تهییج و تحرک در شنونده اعم از مردم یا گروههای خاصی میشود.
شعر سرود ای وطن را عبدالعظیم قریب ادیب و استاد ادبیات دارالفنون سرود که در آن زمان سمت معلمی ولیعهد هفتساله وقت یعنی محمدرضا پهلوی را هم به عهده داشت و بعدها استاد دانشگاه تهران شد.
قریب، با توجه به جوّ ناسیونالیسم و میهنپرستی قرن بیستمی و تأکید به بازگشت دوران پرافتخار باستان که آن روزها به راه افتاده بود شعر «ای وطن» را با توجه به این موارد و نام بردن شاهان باستانی ایران سرود.
کشور ما کشور ایران بود/ مسکن شیران و دلیران بود / پادشهش خسرو و دارا بود/ چون جم خسرو شه والا بود. ای وطن ای حب تو آیین من/ دوستیات کیش من و دین من/ دولت و اقبال تو پایینده باد/ نام بلندت به جهان زنده باد.
باید توجه داشت استفاده از آواز دشتی در یک ترانه ملیحماسی برای اولین بار در این سرود اتفاق افتاد. یعنی سالها قبل از سرود مشهور «ای ایران» ساخته روحالله خالقی در سال ۱۳۲۳.
آن زمان دفتر نمایندگی بیضافون در تهران بهتازگی شروع به ضبط صفحه در تهران کرده بود و قرار شد این سرود نیز بر روی صفحه ضبط شود. سرود را خانم روحانگیز خواند و صدای متسوسوپرانو او را کلنل وزیری که صدای باریتون داشت همراهی میکرد. نکته جالب این صفحه ویلون نوازی ابوالحسن صباست که در بین دو بند سرود، قطعه زردملیجه را اجرا میکند. این قطعه نخستین کارضبط شده ابوالحسن صبا محسوب میشود.
صفحه با لیبل طلایی بیضافون به شماره ۰۹۰۳۲۰ منتشر شد. روی صفحه این کلمات نوشته شدهای وطن، ارکستر ویلن سولو آقای… که گویا دیگر اسم صبا روی صفحه جا نشده و جاافتاده. اما در پایین همین خطوط با الفبای لاتین همین عبارات نوشته شده و عبارت سولو آقای صبا در انتها دیده میشود. بر روی صفحه اما خبری از اسم وزیری و روحانگیز نیست.
اکثراً منابع سال اجرا و ضبط این صفحه را ۱۳۰۶ قید کردند ولی با توجه به اینکه بیضافون در آن زمان ضبط صفحه در تهران یا نداشته و یا بهتازگی شروع به این کار کرده بوده و همچنین تقدم چند صفحه دیگر به نظر میرسد صفحه دیرتر یعنی در حوالی سال ۱۳۰۹ ضبط شده باشد بهعلاوه اینکه صبا در سال ۱۳۰۶ مأمور تأسیس مدرسه در رشت میشود و قطعه زرد ملیجه پس از نقلمکان صبا از تهران به رشت و آشنایی او با موسیقی گیلان ساختهشده.
صبا پس از برگشت به تهران در سال ۱۳۱۰ در خانه پدری خود یعنی پلاک ۹۰ کوچه ظهیرالاسلام نزدیک به میدان بهارستان شروع به تدریس موسیقی میکند. او یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۱ با خانم منتخبالملوک اسفندیار، دخترعموی نیما یوشیج شاعر نامدار ازدواج کرد و خودش به همراه همسرش و سه دخترش تا مرگش در سال ۱۳۳۶ در همین خانه کار و زندگی میکردند. این خانه از سال ۱۳۵۳ بهعنوان موزه صبا شناخته شد و سازها و یادگاریهای استاد در آنجا نگهداری میشود. اگر گذرتان به میدان بهارستان افتاد حتماً سری به این موزه دیدنی بزنید.
ابوالحسن صبا چند سال بعد هم برای ضبط صفحه به حلب و بیروت میرود که آنهم قصه جالبی دارد که برای جلوگیری از طولانی شدن این قسمت بماند برای یک قسمت دیگر.
سالها گذشت. در سالهای ابتدایی دهه پنجاه خورشیدی زمانی که هر هفته برنامه گلچین هفته رادیو به سرپرستی هوشنگ ابتهاج از رادیو پخش میشد. بار دیگه سرود ای وطن بازخوانی شد. خواندن سرود این بار به عهده پزشک جوانی گذاشته شد که از سالها پیش و از برنامه کودک رادیو تهران خوانندگی را شروع کرده بود و بعدتر موسیقی را نزد بزرگانی مانند محمود کریمی و عبدالله دوامی یاد گرفت و صدایش شباهت فراوانی به روحانگیز داشت. دکتر سوسن مطلوبی با نام هنری سروش ایزدی که در همان سالها هوشنگ ابتهاج یا همان هـ الف سایه او را برای همکاری با برنامه گلچین هفته رادیو دعوت به همکاری کرد. (صدای سروش ایزدی)
با تشکر از خانم سوسن مطلوبی که لطف کردند و از خاطراتشان برای مترونوم گفتند.
در اجرای جدید سرود ای وطن که توسط ارکستر بزرگ رادیوتلویزیون ملی ایران اجرا شد، تنظیم ارکستر به عهده فریدون شهبازیان بود و خود او قطعه زرد ملیجه را با ویلون تکنوازی کرد. برنامه برای اولین بار در اردیبهشت ۱۳۵۶ در سی و یکمین قسمت برنامه گلچین هفته و به مناسبت سی و هفتمین سال تأسیس رادیو ایران پخش شد.
نکته جالب دیگه همخوان مردی بود که با سروش ایزدی ترانه را باهم اجرا کردند. یکبار دیگه به صدای همخوان مرد دقت کنید و حدس بزنید صدای کدام خواننده است.
اگر هنوز صدای خواننده مرد را پیدا نکردید به این قطعه گوش کنید تا یادتان بیاید، محمدعلی گلپایگانی مشهور به گلریز برادر کوچک اکبر گلپایگانی و خواننده سرودهای سالهای انقلاب و جنگ.
سرود ای وطن را بعدها بسیاری اجرا کردند ازجمله، حسین علیزاده با تکنوازی سهتار. سپیده رئیسسادات به همراهی گروه مضراب و به سرپرستی حمید متبسم و اجرای اخیر پری ماه با نوازندگی و تنظیم کیوان ساکت.
قطعه زرد ملیجه هم بعدها بارهای بار توسط موسیقیدانان مختلف اجرا شد. فرامرز پایور بهغیراز اجرایی که اول اپیزود شنیدید اجرایی دیگری هم دارد که شباهت به موسیقی شرق دور و چینی دارد و البته اجراهایی دیگر از زرد ملیجه از محمدرضا لطفی، جلال ذوالفنون، همایون خرم، ارشد طهماسبی و سایرین که به ترتیب میشنوید.
این بود هفدهمین قسمت پادکست مترونوم که در فروردین ۱۳۹۹ در بحبوحه روزهایی که بحران بیماری کرونا کل زمین را برگرفته ضبط شده است. برای همه شما در هرجای دنیا سلامتی آرزو میکنم.
برای تهیه این برنامه از کتاب زنان موسیقی ایران از اسطوره تا افسانه تألیف توکا ملکی، مقاله دیسکو گرافی اولین سری صفحههای سنگی فارسی بیضافون ضبط شده در تهران از امیر منصور که به همت آقای صادق دالوند به دستم رسید، همچنین از شماره یازدهم دفتر هنر ویژه ابوالحسن صبا منتشره در اسفند ۱۳۷۷، ویکیپدیای فارسی و سایر منابع آنلاین استفاده شده.
همچنین باید تشکر مجدد کنم از خانم دکتر سوسن مطلوبی که دعوت به مصاحبه را قبول کردند و با توجه به اختلاف ساعت بین اروپا و آمریکا و سختیهاش بیدار ماندند و به سؤالات من پاسخ دادند. قطعه ابتدایی زرد ملیجه با تنظیم و سنتور فرامرز پایور و تنبک حسین تهرانی و قطعه پایانی زردملیجه هم از آلبوم خاطره از آقای جهانشاه برومند بود.
پوستر این قسمت مثل همیشه کاری است از حمید پارساییان و موسیقی مترونوم کاری است از رضا روحانی که زحمت لول و تنظیم صدا را کشیده و ویرایش متن نوشتاری قسمتهای اخیر مترونوم برای وبسایت به عهده فرشید ساداتشریفی از پادکست سماک بوده. من از همه این عزیزان بابت لطف همیشگی به من و مترونوم خیلی ممنونم.
و در آخر دوست دارم در مورد قطعهای صحبت کنم که اجرای خود زردملیجه نیست ولی بیشک با الهام از زرد ملیجه ساختهشده و خودم بهشخصه خیلی دوستش دارم. در سال ۱۳۵۱ برای سرگرم کردن مسافران تابستانی شمال ایران ایستگاه رادیویی در شهر چالوس راهاندازی شد که رادیو دریا نام گرفت. گفته شده این رادیو با تقلید از رادیو ساحل پراگ در چکسلواکی راهاندازی شده. حالا با توجه به اینکه پراگ و چکسلواکی راهی به دریا ندارند منظور این ساحل چه بوده، بهقولمعروف العهده علی الراوی.
رادیو دریا از ۲۵ خرداد ۱۳۵۱ کار خودش را شروع کرد. اکثر برنامههای این رادیو موسیقی و برنامههای سرگرمکننده و خبری برای مسافران شمال کشور بود و برنامههای آن طی سه ماه تابستان همهروزه از هفت نیم صبح تا دهونیم شب پخش میشد. موسیقی ابتدایی یا موسیقی آرم رادیو دریا از ساخته شادروان عماد رام بود که آن را بر اساس همنوازی کمانچه با ارکستر و نگاهی به تم زردملیجه و البته بداههنوازی کمانچه در آواز دشتی تنظیم کرده بود و زندهیاد مجتبی میرزاده نوازنده زبردست ویلن و کمانچه یکی از بهیادماندنیترین تکنوازیهای خود را در آن اجرا کرد.
خیلی از ما مجتبی میرزاده را از ترانه مشهور دیگری میشناسیم. ترانه مخلوق از ساختههای حسن شماعیزاده و شعر منصور تهرانی که میرزاده تکنوازی ویلون آن را نواخت.
قطعه تیتراژ رادیو دریا نمونه خوبی از موسیقی تلفیقی یا فیوژن محسوب میشود البته سالها قبلتر از همهگیر شدن این نوع موسیقی در ایران. در آن سالها کمانچه ساز مهجوری بود که بین معدود نوازندگانی ازجمله علیاصغر بهاری رایج بود. میرزاده در این قطعه تواناییهای کمانچه را به رخ میکشه. همنوایی کمانچه با سازهای زهی و سازهای بادی و البته همراهی پیانو، درام و گیتار برقی اجرای بیبدیلی رو به وجود میآورد. البته نسل ما این موسیقی رو بیشتر با برنامه عصرانه پنجشنبهها رادیو به یاد میآورد. برنامهای که از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ پنجشنبهها از رادیو پخش میشد و داریوش کاردان و ژاله صادقیان مجریان آن بودند. در همان سالهای بی موسیقی دهه شصت که در این اپیزود چند باری بهش اشاره شد.
روز و روزگار خوش؛ ایام به کام.
فروردین ۱۳۹۹
چرا فایل صوتی کامل نیست و وسطش قطع میشه وسط صحبتهای خانوم سروش ایزدی 🙁
با سلام به شما دوست عزیز
این مشکل هم اکنون برطرف شد