در قسمت هجدهم پادکست مترونوم به سراغ ترانه مشهور شب بود بیابان بود می رویم که براساس یک ترانه آرژانتینی به نام ساخته شده است Mi Barco Peregerino
شعر فارسی آن از سرودههای ناصر رستگارنژاد و شعر گیلکی آن را جهانگیر سرتیپپور سروده و پوران آن رابه همراه ارکستر عباس شاهپوری آن را به فارسی و گیلکی خوانده . شب بود را بعدها بسیاری از جمله فریدون فرخزاد و شهرام شبپره بازخوانی کردند.
همچنین در این اپیزود در مورد فهیمه اکبر نیز صحبت می کنیم که این ترانه و چند ترانه مشهور گیلانی دیگر را در طی آن سالها با همکاری سرتیپ پور خواند.
همونطور که در قسمتهایی مثل «مرا ببوس» و «مهتاب» و «شرقیغمگین» گفتیم بسیاری از ترانههای ایرانی براساس ملودی ترانههای مشهوری غیرفارسی ساخته شده. موسیقی زبان بین المللی و همه فهمی است و ربطی به منطقه جغرافیایی و زبان خاصی ندارد. انسانها بطور یکسان از موسیقی خوب لذت میبرند. این بده بستانها در همهٔ دنیا وجود داشته و دارد و ترانههای مشهور به زبانهای مختلف اجرا و خوانده میشوند.
داستان این قسمت از نیمکره جنوبی کره زمین شروع میشود، از سرزمین موسیقی تانگو.
رقص و موسیقی تانگو از محلههای فقیرنشین و گاهی بدنام بوئنس آیرس شروع شد. تا مدتها اشراف و طبقات بالای اجتماعی آرژانتین این رقص را دور از شأن خودشان میدانستند، ولی مردم عادی از تانگو استقبال میکردند و روزبهروز کسانی که تانگو میرقصیدند زیاد میشدند. کار بجایی کشید که پاپ آن زمان در سال ۱۹۰۰ تانگو را برای مؤمنین کلیسا و پیروان واتیکان حرام اعلام کرد؛ اما هیچکدام از اینها از گسترش تانگو جلوگیری نکرد.
هجوم مهاجرین اروپایی به آرژانتین از یک طرف و محبوبیت این موسیقی و رقص در شهرهای بزرگ اروپا و آمریکا هرروز اقبال عمومی از تانگو را بیشتر میکرد. سالهای بین ۱۹۳۵ تا ۱۹۵۵ را سالهای طلایی تانگو مینامند. طی این سالها ازیکطرف با زیادشدن شنوندگان رادیو و گرامافون در بین مردم و از طرف دیگر خوب شدن اوضاع اقتصادی مردم آرژانتین که با فروش مواد غذایی به اروپای درگیر جنگ جهانی درآمدشان بالا رفته بود، همه و همه باعث همهگیرتر شدن بیشتر موسیقی و رقص تانگو شد.
«رائول ایسیدرو گارسس» در دهم آوریل سال ۱۹۱۵ در شهر کوردوبا آرژانتین به دنیا آمده. کوردوبا شهر کوچکی در مرکز آرژانتین و هفتصد کیلومتری بوئنس آیرس. گارسس ویلننواز و خواننده بود و فعالیت هنری خودش را ازبوئنس آیرس شروع کرد. او در آنجا با گروهها و ارکسترهای محلی که موسیقی تانگومی نواختند شروع به همکاری کرد. او ابتدا با گروهی به نام لوس مندوسینوس شروع به کار کرد و کمی بعد هم همکاری با میگل کارلو و گروهش را شروع کرد که ترانه Mientras Viva «در خلال زندگی» حاصل این همکاری است.
گارسس در ابتدای دهه پنجاه میلادی از آرژانتین به کلمبیا رفت و چند سالی آنجا زندگی کرد.
احتمال زیاد اسم شهر مدیین رو در داستان زندگی «پابلواسکوبار» مشهورترین قاچاقچی دنیا و سریال نارکوز شنیدید. مدیین، دومین شهر بزرگ کلمبیاست و البته محل رشد و پاگرفتن کارتل و مافیا مواد مخدر مدیین.
البته آن سالها هنوز خبری از این داستانها نبود و رائول گارسس به همراه بند آرژانتینی خود مشهور به شوالیههای تانگو «لوس کاوایروس دل تانگو» مرتباً در رستورانها و بارهای مدیین برنامه و کنسرت اجرا میکردند و صفحات زیادی طی این سالها ضبط کردند. گروه لوس کاوایروس دل تانگو چهار نوازنده داشت: خوان مارکز، پرالتا، کارلوس والدز و خود گارسس که علاوه بر نوازندگی خواننده گروه هم بود.
یکی از مشهورترین ترانههای این گروه ترانه «قایق سرگردان من» و یا «قایق زائر من» Mi Barco peregrino بود که در تاریخ ۱۵ فوریه سال ۱۹۵۵ منتشر شد. شعر ترانه را فرانسیسکو یونی سرود و خوانندگی، نوازندگی ویلن و رهبری گروه هم بر عهده رائول گارسس بود.
دستمال سفید تو با تو در کنار ساحل باقی ماند
و بوسه کوتاه و اکنون دور تو، مرا با آتشی جاوید روشن نگه میدارد.
و من سوار بر قایقم که بهسوی ساحل دیگری روان است
هرگز دوباره طعم شادی را نخواهم چشید
و حس گم کردن تو را با خود به هر جا خواهم برد.
آه ای زن زیبا از سرزمین شرقی دور
به خاطر عشقت برای همیشه لنگر خواهم انداخت و به دریا بازنمیگردم
من قایق سرگردانم را درجایی که یاد گرفتم عشق چیست نگه میدارم
و سرنوشت و میل به سفر را برای همیشه تغییر خواهم داد.
در مورد سایر کارها و زندگی گارسس اطلاعات بیشتری پیدا نکردم و یا در مورد اینکه این ترانه چطور به ایران رسیده. درجایی نوشته شده گارسس به همراه شوالیههای تانگو به تور کنسرت میروند در کشورهای مختلفی ازجمله لبنان و مصر برنامه برگزار میکنند. ممکن است اجرایی از این کنسرتها در آن سالها به ایران رسیده باشد یا از رادیو پخش شده باشد.
ناصر رستگار نژاد ترانهسرای اجرای فارسی ترانه «شب بود بیابان بود» است. رستگار نژاد در اواسط دهه سی خورشیدی و اوایل دهه چهل با عباس شاهپوری آهنگساز و نوازنده ویلن و همسر او خانم پوران که در آن سالها بانوی ناشناس و بعدتر بانو شاهپوری نامیده میشد همکاری نزدیکی داشت. درباره رستگار نژاد و کارهای او در اپیزودهای شانه و مهتاب مفصل صحبت کردیم. «شب بود» همانند سایر کارهای ناصر رستگارنژاد ترانه تصویری است.
او این بار یک شب طوفانی در زمستان را به تصویر میکشد زمانی که دو دلداده در میان سرما و طوفان گیر افتادهاند. به گفته رستگارنژاد جرقه اولیه این شعر دریک شب بارانی زده شد. وقتیکه او با دوستدخترش در بیرون شهر بود و باد شدیدی میوزیده و باران تندی شروع به باریدن کرده و هردو را کاملاً خیس میکند. رستگارنژاد کت خود را به دوش آن خانم میاندازد تا از سرما نلرزد. این حس حال و اوضاع و باعث جرقه این شعر در ذهن او میشه. (از مصاحبه من با ناصر رستگار نژاد در سال ۲۰۱۲)
ترانه «شب بود» با صدای پوران و همراهی ارکستر عباس شاهپوری ضبط و به بازار میآید و استقبال زیادی از آن میشود. در مورد این ترانه کمی بعد بیشتر صحبت میکنیم.
در اینجا پرانتزی بازمیکنم و داستان دیگری را شروع میکنیم. اینبار به شمال ایران میرویم. جهانگیر سرتیپپور شاعر و سیاستمدار و نویسنده گیلانی در آن سالها در رشت زندگی میکرد. او از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۳ شهردار رشت بود و بعدها در دهه چهل خورشیدی چند سالی نماینده رشت در مجلس شورای ملی وقت هم شد.
جهانگیر سرتیپپور داستان زندگی جالبی دارد اگر وقت کردید سری به صفحه ویکیپدیا ایشان که لینکش را در توضیحات این قسمت میگذارم بزنید. اتفاقاتی مثل پیوستن به نهضت جنگل و میرزا کوچک خان در سالهای نوجوانی که حتی منجر به صدور حکم اعدام برایش شد و البته به طرز معجزهآسایی بعدتر از مرگ نجات پیدا کرد تا عضویت در نهضت مقاومت گیلان و جنگ با فرقه دموکرات در زمان اشغال آذربایجان توسط ارتش سرخ و بعدتر شهرداری رشت و نمایندگی مجلس شورای ملی. او طی این سالها به نویسندگی و نوشتن نمایشنامه و ترانهسرایی به زبان گیلکی هم اشتغال داشت. در کارنامه او کارهای مشهوری مانند: گیلان جان، بخفته دیل و والس نوروزی که خوانندگانی مانند فهیمه اکبر، محمد نوری و احمد عاشورپور آن را خواندهاند دیده میشود. در اواسط دهه سی خورشیدی جهانگیر سرتیپپور با همکاری خوانندهای به نام فهیمه اکبر کارهایش را اجرا میکرد. خانم فهیمه یمین اسفندیاری متولد آذر ۱۲۹۶ در تهران بود که بعد از ازدواج با محسن اکبر در سال ۱۳۱۷ به فهیمه اکبر مشهور شد.
محسن اکبر فرزند فتحاللهخان اکبر نماینده مجلس و نخستوزیر ایران درزمان احمدشاه بود. محسن اکبر هم از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۹ نماینده رشت در مجلس شورای ملی بود و بعدتر جزء مقامات شهرداری آن شهر شد. فهیمه اکبر همسر او بااینکه اصالتاً گیلانی نبود سالها در مورد فرهنگ و رسوم گیلان تحقیق کرد و درعینحال او که موسیقی را از کودکی ابتدا چند سالی در شوروی و بعدتر در تهران و نزد مرتضی خان محجوبی آموخته بود به چند زبان آواز میخواند. سبک خواندن او موسیقی روز غربی و شانسانهای اروپایی بود.
قسمتی از کتاب شال بامو نوشته فریده لاشایی نقاش، نویسنده و مترجم اهل گیلان: «مادر به یاد فهیمه خانم میافتد، نمیداند چرا، اما همیشه به یاد خیل خیالهای دوری است که هر شب و هر شب در خوابهایش میشکفند… سرتیپپور نیمهشبها برمیخاست و رادیوهای خارجی را میگرفت و تندتند انواع والسها و فوکستروت و تانگوها را یادداشت میکرد و ترانههایش را بر آن پایه میسرود. سپیده نزده تلفنخانهٔ فهیمه خانم به صدا درمیآمد تا ترانههای جدید، گرمگرم، تکرار و زمزمه شود. بعد فهیمه خانم این ترانهها را در مهمانیهای خانوادگی میخواند، آنچنان شیرین که ترانهها زنده میشدند و جان میگرفتند و در سالها ثبت میشدند. صدایش گلمیخی بود که ترانهها را در خاطره میکوبید. چنانکه تا به امروز طنین آنها در کوچهپسکوچههای بارانزده آویزان است. روی سیمهای تلفن، روی لبهٔ سفالهای نیمهشکسته، گوشه گاریهایی که گاریچیان آنها (که مدتهاست مردهاند) هرگاه از آن حوالی رد میشدند لحظهای توقف میکردند تا جانی بگیرند.
فهیمه خانم میخواند و تمام رشت دم میگرفت زیرا که عصر، عصر خوشصدایان بود و دستهجمعی با ریتمی تند، ریتم والس فریاد برمیآوردند.
ای گیلان گیلان ای گیلان
تاج سرخوشگلان
جورآبی پیرهن داری
جیراسپز دامن »
گیلان نام یکی از دختران فهیمه اکبر بود که سرتیپپور این شعر را برای او سروده بود. گیلان اکبر و یا بعدتر گیلان کورن موسیقیدان و پیانیست چیرهدستی شد و بعدها به آمریکا مهاجرت کرد.
بعدها در زمستان ۱۳۷۰ سه ترانه از سرودههای سرتیپپور شامل نوشونوشو، گیلان جان و بخفته دیل که قبلاً فهیمه اکبر آنها را اجرا کرده بود در آلبوم آوازهای سرزمین خورشید با صدای محمد نوری و تنظیم و اجرای فریبرز لاچینی، بازخوانی شد.
در سال ۱۳۳۸ فهیمه اکبر اقدام به جمعآوری و نشر کتاب اوخان که شامل ۷۰ ترانه گیلکی همراه با نقاشیهای از حسین محجوبی بود، کرد ازجمله ۱۵ ترانه از ساختههای جهانگیر سرتیپپور هم در این کتاب وجود دارد. یکی از این ترانههای گیلکی «شب بوو» همراه با ترجمه فارسی این شعر و نقاشی مربوطه به آن بود که در طراحی پوستر این قسمت نیز از آن استفاده شده.
عکس صفحات ۱۱۵ و ۱۱۶ این کتاب رو در وبسایت و سایر رسانههای اجتماعی مترونوم میتونید ببنید. خود ترانه شب بود گیلکی هم با صدای فهیمه اکبر و همراهی پیانو فریدون فرزانه خوانده شده. بهاحتمالزیاد این ترانه در سال ۱۳۳۷ اجرا شده.
در اینجا پرانتز را میبندیم و به داستان اصلی باز میگردیم.
پوران ترانه را به فارسی و گیلانی اجرا کرده. در صفحهای که توسط کمپانی شهرزاده پر شده در یک سوی صفحه نوشته شده: «شب بود، خواننده بانو شاهپوری و ارکسترعباس شاهپوری، شعر رستگار نژاد» و در سوی دیگر «شب بود محلی، خواننده بانو شاهپوری، ارکسترعباس شاهپوری و شعرسرتیپپور»
این را هم باید اضافه کنم که متأسفانه تاریخی روی صفحه وجود ندارد و تاریخ دقیقی برای آن نمیشود گفت. ترانه شب بود بعد از ترانه شانه ساخته شده و بهاحتمالزیاد این صفحه باید در سالهای ۳۷ یا ۳۸ پر شده باشه. کتاب آقای سرتیپپور هم در سال ۱۳۳۸ چاپ شده و تاریخ دقیق اجرای خانم اکبر رو هم نمیدانیم. برای همین دقیقاً نمیشود گفت که آیا ترانه ابتدا به فارسی سروده شده یا به زبان گیلانی. با توجه به نزدیکی و شباهت زیاد اشعار به هم مطمئناً یکی از اینها به دیگری تقدم دارد. راستش، من خیلی سعی کردم دلایل و شواهدی پیدا کنم که ببینم آیا ناصر رستگارنژاد همانطور که در مصاحبه خودش بهصراحت گفت اول شعر را سروده، و یا جهانگیر سرتیپپور ابتدا شعر گیلکی را سروده و نسخه فارسی با اقتباس به آن سروده شده ولی متأسفانه به نتیجه قاطعی نرسیدم و برای همین نتیجه قضاوت را به عهده خودتان میگذارم.
اینهم قسمتی از اجرای گیلکی همین ترانه با صدای پوران…
سالها میگذره و به اواخر دهه چهل خورشیدی میرسیم.
اگر منصف باشیم باید بگیم این فریدون فرخزاد بود که باعث مشهور شدن این ترانه شد. هرچند ناصر رستگارنژاد که آن سالها در آمریکا زندگی میکرد بابت بیاجازه خواندن این کار دل خوشی از فرخزاد نداشت. همانطور که در اپیزود پانزدهم و ترانه شرقی غمگین اشاره کردیم، فرخزاد این کار را در اواخر دهه چهل خورشیدی زمانی که شو میخک نقرهای را در تلویزیون ملی اجرا میکرد، خوانده است. روی جلد صفحه این ترانه فرخزاد با دستخط خود حق پخش این ترانهها را به شرکت رویال واگذار کرده و روی جلد اشارهای به ترانهسرای این آهنگ نکرده است.
ترانه شب بود بیابان بود، بعدها توسط بسیاری اجرا و بازخوانی شده. حتی شهرام شبپره که بهجز یک آلبوم «از تار تا گیتار» در سال ۲۰۱۲ که ادای دین به خوانندگان قدیمی بود، بهندرت موسیقی خواننده دیگری را بازخوانی میکند. شهرام در اکتبر سال ۲۰۰۸ این ترانه را به سبک خودش خواند. ناصر رستگارنژاد در این مورد هم خاطره جالبی دارد.
گروه کیوسک هم در آلبوم «سه تقطیره» این ترانه را اجرا کرد. این آلبوم درواقع ضبط اجرای زنده این گروه در چهارم جولای ۲۰۱۰ در سالن یوشیز سانفرانسیسکو بود. در جلد آلبوم سه تقطیره، ترانه شب بود به یاد و خاطره فریدون فرخزاد تقدیم شده.
هانی نیرو هم در سال ۲۰۱۲ نیز این ترانه را بازخوانی کرد.
اجرای گروه کر دختران، اجرای ژاپنی و فارسی ترانه، اجرای حسین کویار در تلویزیون منوتو، اجرای الناز عابدینی، سهرابند و گروه مادرزفادراز اجراهای دیگر هستند که قسمتهایی از آنها را میشنوید.
حتی در دوران کرونا هم اجرای طنزی از این ترانه در سری کارتونهای دیرین دیرین ساخته شد.
این بود هجدهمین اپیزود قسمت پادکست مترونوم که در خرداد ۱۳۹۹ ضبط شده. من سالها بود که دنبال نسخه اصلی ترانه شب بود میگشتم از بسیاری از اهل موسیقی و آهنگسازان این سؤال را پرسیده بودم. با توجه به ملودی و نوع آهنگ مطمئن بودم این ترانه از روی یک کار خارجی برداشتشده ولی جوابی پیدا نمیکردم. در اینجا باید یک تشکر خیلی ویژه کنم از آقای محمود جوادی که با ارسال چند مدرک و یک ویدیو سرنخی به من دادند و به این جستجوی طولانی خاتمه دادند. درعینحال باید از خانم آناهیتا ظل طاعت بابت کمکها و ارسال اطلاعات مربوط به خانم فهیمه اکبر تشکر کنم و همچنین دوست عزیز آقای صادق دالوند که در تحقیق برای پیدا کردن صفحه اصلی ترانه شب بود، کمک بزرگی بودند.
برای نوشتن این اپیزود از مقاله فهیمه اکبر، خواننده ترانههای فولکلور گیلان از کوروش رنجبر در سایت زنان موسیقی، کتاب شال بامو از فریده لاشایی، وبلاگ تانگوس آل باردوس، ویکیپدیای فارسی و سایر منابع آنلاین استفاده شده.
پوستر این قسمت کاریست از حمید پارساییان و موسیقی مترونوم کاری است از رضا روحانی که زحمت لول کردن صدا رو مثل همیشه کشیده. قطعات استفاده شده در این قسمت به غیر از آهنگهای نامبرده شده در طول اپیزود قطعات استفاده شده ازاینقرار هستند، قطعه بیکلام شب بود از فرید فرجاد، قطعه پوراونا کابزا Por Una Cabeza از کارلوس گاردل، ترانه Tuyo از رودریگو آمارانته از سریال نارکوز و قطعه انتهایی «شب بود بیابان بود» از فریبرز لاچینی از آلبوم بوی دیروز ۱۵ بود.
فهیمه اکبر زنی تحصیلکرده و اهل فرهنگ و هنر بود. دوبه زبانهای فارسی، انگلیسی، فرانسوی، روسی و آلمانی حرف میزد و میخواند. خانم اکبر کتابی هم به نام طباخی گیلانی درباره غذاهای گیلانی نوشته، او بعدها به همراه سه فرزندش به آمریکا مهاجرت کرد و ساکن آنجا شد. در اواسط دهه هفتاد شمسی آلبومی شامل ۱۶ ترانه از کارهای قدیمی فهیمه اکبر منتشر شد. برای حسن ختام این قسمت به یکی از قطعات این آلبوم گوش میکنیم. در این ترک که در سال ۱۳۷۶ و در مراسم بزرگداشتی برای خانم اکبر در شهر واشنگتن ضبط شده، ابتدا گوینده فهیمه اکبر را به زبان انگلیسی معرفی میکند و سپس او در سن هشتادسالگی ابتدا قطعاتی به انگلیسی، گیلکی و فرانسوی اجرا میکند و اجرا را با ترانه روسی چشمان سیاه به پایان میرساند.
فهیمه اکبر سرانجام در دوازدهم شهریور ۱۳۸۸ در سن ۹۲ سالگی در شهر واشنگتن دی سی درگذشت. فریده لاشایی هم سه سال بعد او در ششم اسفند ۱۳۹۱ بعد یک دوره طولانی بیماری در تهران از دنیا رفت. او در آخرین سطور رمان شال بامو (یعنی شغال آمد) چنین مینویسد «دیگر خبری از هیچکس نبود. او را تنهای تنها به خاک سپردم. آنهمه خویشی که سراسر خانه را پر میکردند، خانهای که بلشویکها با اسب در آن میتاختند و قالیهایش صدای پای اسبان را خفه میکرد. آنهمه، آنهمه، در آفتاب بندرانزلی با خانههای روشن اخرایی و شنهای نرم ابریشمیاش، دود شدند. انگار شال همه را برد. شاید هم خیالی بود خوش، چون صدای فهیمهخانم به هنگام ریزش باران روی سفالهای سرخ رشت.
روز و روزگار خوش، ایام به کام
خرداد ۱۳۹۹
- شب بود بیابان بود مترونوم
بسیار جالب و لذت بخش بود ممنون
با سلام. بسیار ممنون از پادکست خوبتان , جمع آوری این همه اطلاعات واقعا زمانبر و مشکل است. ممنون که به اشتراک میگذارید. دانستن تاریخچه آهنگ های معروف به جذابیت انها می افزاید. . نام موسیقی اکاردیون ابتدای اپیزود چیست ؟
سپاس از لطف شما دوست عزیز، قطعه ابتدایی موسیقی آرم پادکست مترونوم ساخته آقای رضاروحانی است .
سلام،
بی اندازه از پادکستی که برای قطعه «شب بود بیابان بود» ساخته اید لذت بردم. به ویژه از مطالبی که در مورد خانم فهیمه اکبر گردآوری کرده بودید. کمی در مورد ایشان تحقیق کردم و از قضا به آگهی فوت ایشان در روزنامه واشنگتن-پست برخوردم. جالب آنکه این نه به ۵ زبان، که به ۹ زبان خوانده اند. همینطور برای تحقیق بر روی آثار فولکلور شرق آسیا به چین و اندونزی هم سفر کرده اند. لینک آگهی را برایتان به پیوست میفرستم.
شاد و سلامت باشید.
https://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2009/09/15/AR2009091503524.html
بسیاااار عالی
سپاس از شما